پيام
+
[تلگرام]
..
حلول کرده، مُحالي درونِ پيرهنات
خودت بگو، وطنِ من کجاست غيرِ تنات؟
سياه شد جگرِ من، سپيد شد چشمم
چه ناگهانِ غريبي ست، شعرِ آمدنات!
نه! شعرِ کهنه و نو، جُز ملال، ميوه نداد
به من بده قدحي، از شرابِ خويشتنات
بزن مي و ني و از زُلف باز کن گِرهي
رديف کن غزلي؛ با قوافيِ کهنات
به بوسه قانعم و... من مگر چه خواستهام!
چه سود ميبري از اَخمْ نازِ دل شکنات؟
چقدر بي تو، نگاهم شود لبالبِ هيچ؟
پُرم ز گمشدگي، کاش عطري از دهنات
#عبدالحميد_ضيائي
#غزلستان_عاشقي
#ابوالفضل_غلامي_غريب"
زمزمه نسيم
97/11/14