شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

چراغ جادو

*زينب

+ اگر خيلي مهربان بشود ، تا مي زند... ولي اغلب مچاله ميکند آدم را ، روزگار !

*زينب

+ سلام . بعد از چند روز وقتي وارد مديريت وبلاگم شدم ديدم اسم كاربري من شده زينب 17 !!! يعني 16 تا زينب قبل از من تو پيامرسان هستن ؟ كجان پس؟
☺شيما☺
توي پارسي بلاگ هست. دليل نميشه حتما توي پيام رسان هم باشه
كمال-14
فكر نكنم اين اعداد مربوط به تعداد يه اسم باشه

*زينب

+ روياي من معيوب است. مثل آن بلور ترك برداشته است كه حيفم آمد توي سطل آشغال بريزم ولي مي دانم كه ديگر به درد نمي خورد.
*زينب
سلام به همه ي دوستان خوب پارسي بلاگي
sajede
وعليکم السلام
بعدی همه 11 نظر قبلی
سلام زينب جان چه عجب شما رو ديدم خوبي عزيزم
التيام
بااين حساب همه مابيكاروعلاف هستيم ميام پيام رسان من كارميخوام كارزياد!

*زينب

+ [وبلاگ] آشنايي با توپولوف - http://6027.ParsiBlog.com/1405137.htm
خيلي باحاله. حتما بخونين. (طنز بيده)

*زينب

+ هر بار هواي سا حلم مي گيرد/ شب عکس تورامقابلم مي گيرد/ مثل دل آسمان دوراز مهتاب... وقتي که تونيستي دلم مي گيرد...
*زينب
نه زبان هم را مي فهميم/ نه نگاه هم را مي بينيم/ تنها وجه اشتراک ما/ وجه رايج کشور است...
اگه زندگيم فنا شه /طعمه خشم خدا شه/ يا که در حسرت عشقت /روحم از بدن جدا شه/ اگه قلبمو شکستي/ رفتي و از من گسستي /مهربون يا خودپرستي/ هر چه هستي هر که هستي/ نه فقط عاشقت هستم مرحمي رو قلب خسته ام/ اين تويي که مي پرستم تو بتي من بت پرستم
http://patris2.parsiblog.com/
سلام زينب خانم عزيزعيد برشما و تمام دوستان پارسي بلاگي مباركه

*زينب

+ نشسته روبه روي يکديگر/ من اما حرف دلم را نميزنم/ تو نيز/ اينگونه يادمان داده اند/ نفرات قبلي! …… تمام مي شود/ نفر بعدي! ……. …….
*زينب
اي کاش قضاوتي در کار نبود...
سلام و شب بخير عجب توفيقي امشب شما را ديدم خوبيد ؟خسته نباشيد خانم آهاوران چطورند ؟
بعدی همه 16 نظر قبلی
زينب خانم خسته نباشيد به خواهرتان سلام برسانيد من جسارتا فردا كشيكم شما رابه خدامي سپارم خداحافظ
توحيدي
من به داشتن چنين دوست فلسفي ميبالم:دي

*زينب

+ گناهانم حالا ديگر يكي دو تا نيست. روي هم تلنبار شده و مثل لحاف خيسي آنقدر سنگين است كه مي خواهم آن زير بمانم.
*زينب
گوش ها را نمي توان مانند چشم ها بست.

*زينب

+ سلام دوستان . چند روزي براي يه ماموريت اداري به ترکيه رفته بودم . چيزي که برام تو اين سفر جالب بود اين بود که اونا روز 29 بهمن روز سپندار مذگان ايران باستان رو جشن مي گيرن . و تعجب من از اين بود که ما چرا داريم والنتاين را جشن ميگيريم در حالي که سنتي داريم که حتي در کشورهاي ديگر کساني به آن عشق مي ورزند و احترام مي ذارن؟!و ما... روز سپندار مذ روز به روز داره بيشتر از يادمون ميره؟!
سلام خيلي خوووووش اومدي برگشتن بخيييير ابجي 29 اسفند يا بهمن
توحيدي
واي سلاممممممم عزيزمممممممم
بعدی همه 25 نظر قبلی
*زينب
تو همه رو در جريان مشکلت قرار مي دي خواهر ؟ ( خييييييييييييييييلي متعجب )
توحيدي
بابا شوخي كردم فقط تو ميدوني من امروز تازه اومدم اينجا مگه ديوونم اينو به بسيجي ها بگمممممممممممم البته يه سريشون تجربه دارند در اين مورد:دي

*زينب

+ از خاطرات يک عاقد : صداي صلوات پي در پي مي آمد، از لحظه قدم گذاشتن عروس و داماد به در حياط پرگل دفتر. برايم تازگي داشت اين بلا انقطاعي صلوات ها. فکر کردم شايد عقيده شان اين است و شگون دار مي دانند با سلام و صلوات وارد شدن عروس و داماد را.
*زينب
پس بيشتر دقت کردم..... صداي پيرزني را شنيدم . درکمال تعجب چيزي ديدم که هنوز که فکرش را مي کنم...... خنده بر لبانم مي نشيند . اين پيرزن اينگونه صلوات مي داد.(( الهم صلي علي محمد و آل محمد صلوات )) يعني اين خانم واژه صلوات را جزو خود صلوات مي دانست و بلند هم اين صلوات را ادا مي کرد
*زينب
و مردم هم بعد از آن و بر اساس واژه صلوات که پيرزن فرياد مي زد باز هم صلوات مي دادند و پيرزن هم باز همان چرخه را تکرار مي کرد و اصلا هم متوجه اشتباه خود نبود . مردم هم که همه شاکي اما در رودربايستي هي صلوات مي دادند. و اين همان راز پيوستگي صلوات جماعت همراه عروس و داماد بود. !
همه 8 نظر
*زينب
سلام آقاي دکتر . پس اين عروس و داماد بايد ممنون اين خانم باشن چون که اينا رو به اشرف مخلوقات سپرده .
آيمان
مردم از خندهههههههههههههههههههههه

*زينب

+ سرطان خون داشت. بيماريش خيلي سريع پيش رفت. تو طول 6 ماه شده بود 40 کيلو. و بعد همه چي تموم... امروز روز ختمش بود. داخل مسجد شدم. پسرش با چشمهايي که از شدت گريه ورم کرده بود، به سمتم اومد. زير گوشم آروم گفت: واسه خونه مشتري نداري!!!؟؟؟
*زينب
همه دوست دارند که به بهشت بروند, ولي کسي دوست ندارد که بميرد!
ايمان
يا الله خدايي ناراحت شدم خدا رحمتش كند و خود خداوند خانواده ي اين مرحوم را حفظ نماييد
بعدی همه 18 نظر قبلی
نسيم سحر
دارايي ما به خريد قبر هم نمي رسه جيب وارثاش كه سهله...دي
:::پوريا:::
خدا رحمتش كنه///

*زينب

+ وقتي كه در آينه نگاه مي كنم/ آرزوهاي دور يك عشق را مي بينم/ كه در دستان من جان مي بازد! و من گاه از ياد مي برم/ كه ترجمه ي عشقي پايدارم!!! (هرچند كهنه و قديمي)
نغمه-23
88/11/25
arbab.
واس من که جديد بود

*زينب

+ .................... تو اتفاق ِ سيبي بودي که افتاد ؛ و من جاذبه اي ديگر را کشف کردم..!
كمال-14
جاذبه رهايي
آيمان
و من هم ترا کشف کردم :دي

*زينب

+ برف مي بارد....... انگار... تو برايم ساز دلتنگي مي نوازي... آهنگ محزوني است...
*زينب
عجيب دلتنگم!!! نازنين...!!!!! همين!
وااااااااااااااااي خداي من اينجا هم برف مياااااااااد هوراااااااااااااا
* سميه *
زينب جان خوش بحالتون كه برف دارين
* سميه *
مسيحاي جوانمرد من اي ترساي پير پيرهن چركين، من امشب آمدستم وام بگذارم حسابت را كنار جام بگذارم. نه از رومم نه از زنگم، همان بي رنگ بي رنگم ...

*زينب

+ کش بستم به کلمه ها... هر چي مي خواي بگو.. من فقط عشق ميشنوم!!
نغمه-23
88/11/25
سلام و شب بخير زينب خانم ، گل گفتي كاملا درسته
*زينب
سلام دکتر جان . مرسي از لطفتون . دارم وبلاگ شما رو مي خونم خيلي زيبا ست مثل هميشه .
قابل شما را نداره ،طبق روال قبلي با احساس وارد و با احساس ميرويد همه شما دوستان تداعي احساس خوبيهائيد.خسته نباشيد

*زينب

+ هرگز تسليم نشو :دي
نغمه-23
88/11/25
ايمان
باشه
ههههههه اي ول بابا
بعدی همه 16 نظر قبلی
باشه باشه :دي
آيمان
چشم
درب کنسرو بازکن برقی
*زينب
رتبه 0
0 برگزیده
269 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
*زينب عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top